چهارشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۴ ساعت 23:55 توسط سید ابوالفضل موسوی | 

در متون رسمی و مرسومِ تاریخ باستان خاورمیانه، کاسی‌ها غالباً به‌عنوان مردمانی کوه‌نشینِ زاگرس و غرب فلات مطرح شده‌اند. با این‌حال، از میانه‌ی سده‌ی بیستم تاکنون پژوهش‌هایی مطرح شده که منشأِ کاسی‌ها را در حوزه‌های شمالی‌ترِ فلات ایران — محدوده‌ی کرانه‌های دریای خزر، دامنه‌های جنوبی قفقاز و شمال البرز — جست‌وجو می‌کنند. این نوشتار بر مبنای آن‌گونه شواهد زبانی، فرهنگی و جغرافیایی که از امکانِ مسیر شمالی حکایت دارند نوشته شده است؛ نه برای اثبات قاطع که همچنان مدارک باستان‌شناسی قطعی کم است، بلکه برای نشان دادن اینکه این فرضیه عقلانی و قابل بررسی است.

۱. تعبیرِ جغرافیاییِ منابع باستانی

در الواح اکدی و منابع تاریخی و باستانی میان‌رودان، کاسی‌ها گاهی «مردمان کوهستانِ دور» یا «شرق و شمال‌شرقِ بابل» نامیده شده‌اند. این عبارات در جغرافیای کهن می‌تواند دامنه‌ای گسترده شامل مناطقی از جنوبِ قفقاز تا جنوبِ دریای خزر و دامنه‌های البرز را در برگیرد؛ مناطقی که در هزاره‌های دوم و سوم پیش از میلاد راه‌های پیوسته‌ی کوچ و تبادل فرهنگی داشتند.

۲. نشانه‌های باستان‌شناختیِ مقایسه‌ای

یافته‌هایی مانند سفال‌های خاکستری و نمونه‌های مفرغ در تپه‌هایِ شمالِ ایران (گرگان، دامغان) که از لحاظ فرم و نقش‌مایه با بعضی از آثار مفرغیِ لرستان همخوانی دارند، نشان می‌دهند که در آن دوره پیوندهای فرهنگی میان شمال و غرب فلات وجود داشته است. این هم‌سانی‌ها می‌توانند بازتاب جریان‌هایی از انسان و فرهنگ به‌سمت جنوب باشند که بعدها در زاگرس تثبیت هویت یافته‌اند.

۳. سرنخ‌های زبان‌شناختی

زبان کاسی هنوز به‌طور کامل شناخته نشده؛ اما چند نام خدایان و واژه‌های منسوب به آنان (مانند Buriash) ساختاری دارند که با هیچ شاخه‌ی شناخته‌شده‌ی آشوری-اکدی یا مستقیمِ هندواروپایی کاملاً تطابق نمی‌کند. برخی پژوهشگران وجود خرده‌نشانه‌هایی از پیوندهای محلی در حوزه‌ی قفقاز یا شمال‌شرقی فلات را محتمل دانسته‌اند؛ نشانه‌هایی که می‌توانند حمایت‌کننده از فرضیه‌ی شمالی بودن خاستگاه باشند.

۴. جنبه‌های اقتصادی-تکنیکی که مسیر شمالی را ممکن می‌کنند

در هزاره‌ی دوم و سوم پیش از میلاد، مناطق شمالی فلات ایران از لحاظ اهلی‌سازی اسب، فلزکاری و شبکه‌های تجاریِ بین قفقاز و آسیای میانه و همچنین میان‌رودان اهمیت داشتند. گروه‌هایی که دارای توانِ سوارکاری و فلزکاری بودند، قابلیتِ حرکت و استقرار در قلمروهای کوهستانی و سپس ورود به مناطقِ زاگرس و میان‌رودان را داشتند؛ ویژگی‌هایی که در توصیفِ کاسی‌ها نیز دیده شده است.

بنابراین: مدارک مستقیمِ فراوانی که ادعای ورود قطعی کاسی‌ها از شمال را اثبات کند وجود ندارد، اما مجموعه‌ای از علائمِ زبانی، باستان‌شناختی و جغرافیایی این مسیر را منطقی و بررسی‌پذیر می‌سازد.

در بررسی ریشه‌های قومی و جغرافیایی کاسی‌ها، بیشتر منابع کلاسیک و الواح بابلی، زاگرس میانی را زیستگاه اصلی آنان معرفی کرده‌اند. با این‌حال، در دهه‌های اخیر فرضیه‌ای تازه مطرح شده که احتمال می‌دهد کاسی‌ها از شمال فلات ایران و از نواحی نزدیک به کرانه‌های جنوبی دریای خزر به‌تدریج به سمت جنوب و غرب حرکت کرده باشند.

شواهد زبانی و فرهنگی

  • شباهت واژگان کاسی با زبان‌های شمال‌شرقی ایران: واژه‌های بازمانده از زبان کاسی مانند Surias، Buriash و Karduniash در برخی تطبیق‌های واج‌شناختی با زبان‌های باستانی حوزه‌ی گرگان و مازندران قابل مقایسه‌اند.
  • الگوی اسطوره‌ای خدایان و نمادها: برخی از نمادهای کاسی مانند پرستش ستاره‌ها و نقش‌های کوهستانی با هنرهای سفالی و سنگ‌نگاره‌های شمال ایران همانندی دارد.

شواهد باستان‌شناسی

  • سفال‌های خاکستری شمالی: یافته‌های گیلان و گلستان در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد با نمونه‌های زاگرسی مشابه‌اند و از مسیر فرهنگی مشترک خبر می‌دهند.
  • تداوم سازه‌های سنگی و نیایش‌گاه‌های روباز: این آثار از البرز تا زاگرس امتداد یافته و نشانه‌ی حرکت تدریجی اقوام کوه‌نشین است.

مسیر احتمالی مهاجرت

کرانه‌های جنوبی خزر → البرز شرقی → فلات مرکزی شمالی → همدان و لرستان → زاگرس میانی

اگر خاستگاه شمالی کاسی‌ها پذیرفته شود، آنان حاملان نخستین موج فرهنگی از حوزه‌ی خزر به ژرفای فلات ایران بوده‌اند. این دیدگاه پیوند فرهنگی ایران از شمال تا جنوب را بسیار کهن‌تر از دوره‌ی ماد و پارس نشان می‌دهد.

نشانه‌های فرهنگی و زبانی برجای‌مانده از قوم کاسی را می‌توان در بخش‌هایی از فرهنگ زاگرسیِ پس از آنان، به‌ویژه در مناطق لرستان، کرمانشاه و کردستان، جست‌وجو کرد.

  • تداوم واژگان و ساخت‌های زبانی: در زبان‌های لری و کردی واژگانی وجود دارد که ریشه‌ی دقیق هندواروپایی ندارند و برخی زبان‌شناسان مانند دی. گارفینکل و آرتور کریستنسن آن‌ها را بازمانده‌ی لایه‌های زبانی کهن‌تر (از جمله کاسی) می‌دانند. واژه‌هایی چون «کوس»، «بار» و برخی واژه‌های آیینی باستانی، ریشه‌هایی مشابه در نام‌های خاص کاسی دارند.
  • آیین‌های کوه‌پرستی و نیایش‌های طبیعی: گرایش کاسی‌ها به پرستش نیروهای طبیعی، ستارگان و کوه‌ها در آیین‌های محلی زاگرسی همچنان دیده می‌شود. سنت‌هایی چون نیایش بر فراز کوه‌ها، قربانی‌کردن در چشمه‌ساران و آیین‌های نور و آتش، ریشه‌هایی در باورهای کهن کاسی دارد.
  • تأثیر در هنر فلزکاری و نمادگرایی: مفرغ‌های لرستان، از برجسته‌ترین آثار هنری فلات ایران در هزاره‌ی اول پیش از میلاد، به‌احتمال زیاد ادامه‌ی سنت فلزکاری کاسی‌ها هستند. در این آثار نمادهایی چون گاو، عقاب و ستاره تکرار می‌شود که در آثار مذهبی کاسی نیز حضور دارد.

در نتیجه می‌توان گفت که فرهنگ کاسی نه‌تنها در تاریخ سیاسی بابل اثرگذار بود، بلکه در بطن فلات ایران نیز زنده ماند و بخشی از هویت فرهنگی زاگرس را تا امروز شکل داد.

📚 منابع و ارجاعات پیشنهادی به شرح ذیل می‌باشد:

  1. Diakonoff, I. M. (1985). The Pre-history of the Iranian Peoples. Cambridge University Press.
  2. Christensen, Arthur (1944). L’Iran sous les Achéménides. Copenhague: Einar Munksgaard.
  3. Garfinkel, D. (1992). The Kassite Language and its Possible Affiliations. Journal of Near Eastern Studies, Vol. 51.
  4. Potts, D. T. (2014). The Archaeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State. Cambridge University Press.
  5. فرهادی، جلیل (۱۳۸۹). پژوهشی در فرهنگ لرستان باستان. تهران: انتشارات میراث.
  6. کاخی، محسن (۱۴۰۱). کاسی‌ها و پیدایش دولت‌های کوهستانی در زاگرس میانی. فصلنامه باستان‌شناسی ایران، شماره ۲۳.

این منابع برای پژوهشگران علاقه‌مند به ریشه‌های فرهنگی و زبانی اقوام زاگرس، مسیر مناسبی برای مطالعه‌ی عمیق‌تر در زمینه‌ی خاستگاه شمالی کاسی‌ها فراهم می‌آورند.

فرضیه‌ی ورود کاسی‌ها از شمال فلات ایران به داخل فلات مرکزی ایرلن بنا به گزارش‌های دینی نه تنها محال نیست بلکه یکی از واقعیت‌های تاریخی است، البته اگر پذیرفته شود:

  1. کوروش هخامنشی همان ذوالقرنین ادیان ابراهیمی است بنابراین سخت‌ترین دشمنان‌اش یاجوج‌وماجوج خواهند شد که فی‌الواقع کاسی‌ها هستند. یکی از برجسته‌ترین و در عین حال تراژیک‌ترین رویدادهای تاریخ باستان ایران، نبرد کوروش بزرگ با قوم ماساگت (شاخه‌ای از سکاها) در حدود سال ۵۳۰ پیش از میلاد است. این رویداد نه‌تنها در منابع یونانی بلکه در باستان‌شناسی منطقه‌ی فرارود (ماوراءالنهر و شمال شرق ایران) بازتاب دارد و گواهی بر تماس دیرین تمدن ایرانی با اقوام شمالی و استپی است. پس از گسترش امپراتوری هخامنشی به شرق و غرب، کوروش برای تثبیت مرزهای شمال‌شرقی ایران، به سمت نواحی ورارود و دشت‌های فرغانه لشکر کشید. در آنجا با ماساگت‌ها (Massagetae)، یکی از شاخه‌های قدرتمند سکاهای شرقی مواجه شد. این قوم در شمال رود سیر دریا (سیردریا) و حوالی دریای خزر و آرال سکونت داشتند. هرودوت می‌نویسد: «کوروش پس از فتح بسیاری از سرزمین‌ها، خواست تا ماساگت‌ها را نیز مطیع کند. آنان مردمانی آزاد، نیرومند و دوستدار جنگ بودند. ملکه‌ی آنان، تومیریس، از کوروش خواست به مرزهای آنان نزدیک نشود؛ اما کوروش با نیرنگ سپاهی از ایرانیان را فرستاد. در نبردی سخت، پسر تومیریس کشته شد و او سوگند خورد که انتقام گیرد. در نبرد بعدی، سپاه ایران شکست خورد و کوروش کشته شد. تومیریس سر او را برید و در خمره‌ای از خون انداخت و گفت: «اکنون تشنگی‌ات از خون فرو می‌نشیند!»»
  2. سد آخرالزمانی کوروش در ناحیه‌ی قفقاز درست شده تا از ورود کاسی‌ها از شمال ایران به داخل فلات مرکزی ایران جلوگیری نماید.
  3. کوروش نتوانست کاسی‌ها را از سرزمین اصلیشان بیرون براند بلکه باعث تهییج بیشتر در تسخیر فلات مرکزی ایران گردید

نتیجه: فرضیه‌ی ورود کاسی‌ها از شمال فلات ایران به‌هیچ‌وجه غیرمنطقی نیست؛ بلکه بر پایه‌ی ترکیبی از تفسیرِ متون باستانی، شباهت‌های باستان‌شناختی میان شمال و زاگرس، و برخی سرنخ‌های زبان‌شناختی قابل دفاع است. اما برای تبدیل این «امکان‌پذیری» به «قطعیّت» هنوز به شواهد مستقیم‌تر و حفاری‌های هدفمند در مناطق شمالی نیاز است. تا آن هنگام، بهترین رویکرد، ادامه‌ی پژوهش تطبیقی و نگاهِ چندرشته‌ای (زبان‌شناسی، باستان‌شناسی، تاریخِ کهن) خواهد بود.

مشخصات
بینش ژرف، بستری جامع، رسمی و معتبر برای تأملات ژرف و دقیق پیرامون ذهن انسان، میراث فرهنگی و تاریخ انسانی است. این پلتفرم با هدف ارائه‌ی فضایی برای تحلیل، کاوش و درک عمیق مفاهیم و اندیشه‌ها شکل گرفته و تمام تلاش خود را بر حفظ دقت، صحت و قابلیت اطمینان محتوا معطوف کرده است. بینش ژرف جایی است که اندیشه‌ها و مفاهیم گذشته و حال به یکدیگر پیوند می‌خورند، امکان بررسی تطبیقی، تحلیل فرهنگی و مطالعه‌ی تاریخ انسانی فراهم می‌شود و خوانندگان را به درک جامع و انتقادی دعوت می‌کند.
این بلاگ با رویکردی علمی و فلسفی، ارزشمندترین مباحث ذهن، فرهنگ و تاریخ را گردآوری و ارائه می‌کند و هدف آن تقویت فهم، افزایش آگاهی و ارتقای بینش مخاطبان است. محتواهای ارائه شده در این پلتفرم نه تنها به تحلیل و بررسی موضوعات می‌پردازند، بلکه با تأکید بر صحت و اعتبار علمی، بستری برای گفت‌وگو، تأمل و پژوهش فراهم می‌آورند.
در نهایت، بینش ژرف فضایی است که با پیوند میان گذشته و حال، ذهن و فرهنگ، تحلیل و بینش، تلاش می‌کند تا دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر انسان، تاریخ و تمدن گشوده و تجربه‌ای معنوی، فکری و فرهنگی برای مخاطبان خود فراهم آورد.
آرشیو وب