چهارشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۴ ساعت 13:0 توسط سید ابوالفضل موسوی | 

به عقیده مولانا عقل بر دو قسم است:

  1. عقل جزء
  2. عقل کل

مراد از عقل جزئی عقلی است که اکثر افراد بشر کم و بیش در آن شریک‌‌اند. و با آن به تحصیل و کسب علوم تجربی می‌پردازند. اما برای درک حقایق امور و اشیاء کافی نیست. چرا که در معرض آفت وهم و گمان است و همین ظن و وهم است که با عقل می‌آمیزد و پایۀ استدلالات عقلی را سست و واهی می‌کند.

اما عقل کل: عقلی است که به ماهیت اشیا و امور می‌پردازد. همراه با یقین و آرامش قلبی است. عقل جزوی می‌بایست با این عقل که البته خاص مقربان بارگاه الهی است در آمیزد تا به برکت آن مبدل به عقل کلی شود.

مولوی در تمام آثارش از مغلق‌گویی لذت می‌برد و تعبیری با عنوان عقل عقل یا با ترتب و تسلسل بیش از این اشاره کرده که در الهیات اسرائیلی همان کلمه است.

در آغاز، کلمه بود...

در بسیاری از سنت‌های فلسفی و الهیاتی، آفرینش نه با ماده، بلکه با کلمه آغاز می‌شود. کلمه، نخستین تجلیِ معنا در جهان است؛ لحظه‌ای که خاموشیِ عدم به گفتار بدل می‌شود. این اندیشه، ریشه‌ای کهن دارد: از «لوگوس» در فلسفه یونان گرفته تا «کن فیکون» در متون دینی و حتی در نظریه‌های معاصر درباره پیدایش زبان و آگاهی.

«در آغاز، کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود.» — انجیل یوحنا ۱:۱

کلمه، نه صرفاً نشانه‌ای صوتی، بلکه نخستین آفریننده معنا است. جهان با کلمه آغاز می‌شود، زیرا معنا پیش از هر چیز، بنیاد هستی را شکل می‌دهد.

کلمه به مثابه لوگوس

در فلسفه یونان، لوگوس (Logos) به معنای عقل، نظم و گفتار است. هراکلیتوس معتقد بود که لوگوس، اصل جهان است؛ همان نیرویی که در پسِ تغییرات بی‌پایان، نظم و معنا را برقرار می‌دارد. این برداشت بعدها در فلسفه نوافلاطونی و مسیحی دگرگون شد و لوگوس به عنوان خدای متجلی در زبان تعبیر گردید.

نکته: در سنت اسلامی نیز، «کلمه» معادل «امر الهی» است؛ هنگامی که خدا می‌فرماید: کُن (باش)، و هستی از نیستی برمی‌خیزد.

روز نخستین: لحظه‌ی ظهور زمان

اگر کلمه، آغاز معناست، روز نخستین، آغاز زمان است. پیش از آن، نه روزی بود و نه گذرِ لحظه‌ای؛ تنها سکون مطلق و امکانِ نهفته در آگاهیِ خالق. روز نخستین، زمانی است که نور از تاریکی جدا شد، و با این جدایی، هستی از امکان تمایز یافت.

از منظر فلسفی، می‌توان گفت که روز نخستین، استعاره‌ای از خودآگاهی اولیه است؛ لحظه‌ای که آگاهی، خود را از بی‌کرانگیِ بی‌صورت تمییز می‌دهد. درست همان‌گونه که «کلمه» در زبان، معنا را از خاموشی جدا می‌کند.

پیوستگی کلمه و زمان

هر کلمه‌ای، لحظه‌ای از زمان را زنده می‌کند. به تعبیر مارتین هایدگر، «زبان خانه‌ی هستی است» — یعنی در زبان است که هستی حضور می‌یابد. اگر روز نخستین را زمان آغازین بدانیم، آنگاه کلمه، ابزار ظهور آن زمان است.

«انسان، همان موجودی است که با سخن گفتن، زمان را معنا می‌کند.»

در این نگاه، کلمه و زمان، دو روی یک حقیقت‌اند: کلمه، ظهور معنا است و روز نخستین، ظهور هستی.

تفسیر عرفانی: خلقت در گفتار

در عرفان اسلامی و مسیحی، جهان همچون کتابی است که خداوند آن را با «کلمات» خود نگاشته است. هر مخلوق، کلمه‌ای الهی است و هر واقعه، جمله‌ای از متن بزرگ آفرینش.

به تعبیر مولانا:

هر نفس نو می‌شود دنیا و ما بی‌خبر از نو شدن اندر بقا

در این معنا، «روز نخستین» نه فقط یک زمان تاریخی، بلکه لحظه‌ای است که در هر دم تکرار می‌شود؛ لحظه‌ای که خداوند دوباره می‌گوید: باش!

کلمه در فلسفه زبان معاصر

اگر از زاویه فلسفه تحلیلی بنگریم، کلمه ابزار بیان و حامل معناست. ویتگنشتاین در دوره دوم خود، زبان را نه بازتاب جهان، بلکه بازی‌ای زنده و اجتماعی می‌دانست. اما اگر نگاه دینی و عرفانی را با آن ترکیب کنیم، درمی‌یابیم که کلمه، تنها ابزار ارتباط نیست؛ بلکه پل میان ذهن و هستی است.

نکته‌ی ۱: «کلمه» در هر دو سطح، آفریننده است — هم در زبان انسان، که جهان را می‌سازد؛ و هم در زبان الهی، که خودِ جهان از آن زاده می‌شود. «روز نخستین» نیز لحظه‌ای است که این آفرینش به زمان و آگاهی شکل می‌دهد.

نکته‌ی ۲: «کلمه و روز نخستین» دو نشانه از یک حقیقت‌اند: لحظه‌ای که معنا، وجود و زمان هم‌زمان زاده می‌شوند. در هر بار سخن گفتن، ما نیز در حقیقت در آفرینش شریک می‌شویم — زیرا با زبان، از نیستی معنا می‌سازیم. از این‌رو، هر واژه، بازتابی از همان کلمه نخستین است که جهان را آغاز کرد

نتیجه‌گیری نهایی: به برداشت درست از مفاهیم و عبارات و در معنای کلی ترکیب کلمات منطبق بر الهیات اسرائیلی، تاویل حدیث گفته می‌شود که اینجانب پیرامون آن طی سه دهه تحقیق و بررسی نمودم و بر اساس زبان عمومی و خصوصی مورد اشاره‌ی کریپکی و بازی‌های زبانی ویتگنشتاین به حل پارادوکس‌های الهیات ادیان ابراهیمی و مکنب ایرانی و تاریخ روز جهان پرداختم که حتما برتر از علم امامت و علوم وحیانی پیامبران و مرسلین می‌باشد چرا که این اشخاص هم در نهایت برای تبیین و روشنگری پیرامون کشف و شهود و الهام و وحی دریافتی به چنین حکمتی نیازمند هستند.

مشخصات
بینش ژرف، بستری جامع، رسمی و معتبر برای تأملات ژرف و دقیق پیرامون ذهن انسان، میراث فرهنگی و تاریخ انسانی است. این پلتفرم با هدف ارائه‌ی فضایی برای تحلیل، کاوش و درک عمیق مفاهیم و اندیشه‌ها شکل گرفته و تمام تلاش خود را بر حفظ دقت، صحت و قابلیت اطمینان محتوا معطوف کرده است. بینش ژرف جایی است که اندیشه‌ها و مفاهیم گذشته و حال به یکدیگر پیوند می‌خورند، امکان بررسی تطبیقی، تحلیل فرهنگی و مطالعه‌ی تاریخ انسانی فراهم می‌شود و خوانندگان را به درک جامع و انتقادی دعوت می‌کند.
این بلاگ با رویکردی علمی و فلسفی، ارزشمندترین مباحث ذهن، فرهنگ و تاریخ را گردآوری و ارائه می‌کند و هدف آن تقویت فهم، افزایش آگاهی و ارتقای بینش مخاطبان است. محتواهای ارائه شده در این پلتفرم نه تنها به تحلیل و بررسی موضوعات می‌پردازند، بلکه با تأکید بر صحت و اعتبار علمی، بستری برای گفت‌وگو، تأمل و پژوهش فراهم می‌آورند.
در نهایت، بینش ژرف فضایی است که با پیوند میان گذشته و حال، ذهن و فرهنگ، تحلیل و بینش، تلاش می‌کند تا دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر انسان، تاریخ و تمدن گشوده و تجربه‌ای معنوی، فکری و فرهنگی برای مخاطبان خود فراهم آورد.
آرشیو وب