
بسیاری بر این تصور هستند که با بیپدر معرفی کردن عیسی مسیح میتوانند قدرت الهی را بیش از پیش اثبات نمایند. چنین دلیلی عذر بدتر از گناه است. گناه دروغی است که به خدا بستهاند و عذرتراشی در اثبات دروغ جهت اظهار قدرت الهی دلیل بر فقدان فهم از توحید و دین خدا است. زندیق نمیتواند صاحب شریعت ذکر شود همانطور که موحد نمیتواند صاحب تفکر الحادی معرفی گردد.
فهم کیفیت تولد عیسی مسیح نیازمند مقدماتی است که در دروس عالی حوزهی علمیه هم تدریس نمیشود و با ژرفاندیشی شخصی و فردی حاصل میگردد. در نوع وجاهت شرعی امور تکوینی دو وضعیت عمومی مفروض است:
- وجه الهی که با سلام و تحیتهای خداوند متعال اثبات میشود
- وجه خلقی که الزاما ظلمانی نیست. اگر حق بود حبل من الناس است و در صورتی جاودانه میشود که کلمهی الهی تلقی گردد و متصل به حبلالله یا وجه الهی شود. اگر باطل بود ظلمانی است و ائمهای از امامان طاغوت و داخل در درک اسفل الهی است.
بنا به روایت قرآن، عیسی مسیح در بدو تولد بر خود سلام میفرستد که وجه خلقی و حبل منالناس متصل به وجه الهی و حبلالله است. حبلالله و وجه جاویدان الهی مستند به سورهی صافات در خاندانهای ذیل خلاصه میگردد:
- نوح
- ابراهیم
- موسی و هارون
- آلیاسین
ذوالقرنین کوروش هخامنشی وارث ماترک خاندان نوح است. مهدی وارث ماترک خاندان ابراهیم است. مواریث خاندانهای موسی و هارون نیز بنا به گزارش قرآن از طریق طالوت به داوود و سلیمان و خاندان داوود رسید. حضرت عیسی مسیح متصل به هیچکدام از خاندانهای توحیدی مورد اشاره نیست.
تنها خاندان بافیمانده آلیاسین است. آلیاسین نیز به غیر از مسیح است اما پدر یکسانی دارند. افراد متعلق به خاندان یاسین به قرار زیر هستند:
- الیاس
- یسع یا خضر
- ذوالکفل
پدر عیسی مسیح همان پدر الیاس و یسع و ذوالکفل پیامبر است و عیسی مسیح وارث ماترک خاندان یاسین میباشد. قدمت پدر حضرت الیاس و یسع و ذوالکفل و مسیح نیز افزون بر آدم است. خضر از زمان آفرینش آدم بر کرهی زمین وجود داشت و یک فرد مشخص است. اعجاز در تعلق به خاندانی است که غیر از فرزندان آدم و حوا بوده و در ناحیهی فرهنگی تابع تعالیم زئوس مبعوث شده و ادیان ابراهیمی را تبلیغ و ترویج نمودند.