
داستان آدم و حوا هستهی اصلی روایی ادیان ابراهیمی جهت شرح مبدا وحیانی و فیض الهی حاکم بر تمامی انبیا و مرسلین احصا شده و مورد اشارهی کتابهای مقدس مورد مطالعهی متدینین میباشد. از این نظر وجه اشتراکی مهم مورد توجه تمام ادیان آسمانی و توحیدی به ویژه مذاهبی است که از نظر تشیع دوازدهامامی اهلکتاب نامیده میشوند. درست است که به داستان یوسف و زلیخا به واسطهی شاکلهی مغازلهای و عاشقانه احسنالقصص گفته شده است اما در ارائهی مطالب یک کتاب آسمانی تمام روایتهای مهم در نخستین بخشها و به بیان قرآن سورههای آغازین اشاره میشود. داستان حضرت آدم صفوهالله در سورهی بقره مورد اشارهی قرآن کریم قرار گرفته است از این رو مهمترین و چالشیترین روایت دینی در توسعهی مباحث معرفتشناسانه یا epistomologic میباشد.
داستان آدم و حوا (سلاماللهعلیهما) از یک روایت خطی و آرام پیروی مینماید که حتی قهرمانان آن شخصیتی خاکستری داشته و به کمال محض نرسیدند. خداوند متعال آدم و حوا را در بهشتی زمینی جای میدهد. به پدر و مادر پیامبران ابراهیمی امر و دستوری نازل میشود که به درخت حیات نزدیک نشوند و از میوه و ثمار آن تناول ننمایند از این رو است که به درخت ممنوعه معروف شده و توجه بسیاری از اندیشمندان خداپرست را به خود جلب نموده است. درخت ممنوعه که درخت سیبی بوده است نماد سلطنت و حیاتی بیپایان شده و به همین طمع و حسادت و با اغواهای شیطان رجیم تبدیل به حیطهی آزمایش و فتنهی الهی برای آدم و حوا میگردد. حتما آدم و حوا پدر و مادری داشتند. صحبت از خلقت طینی برگرفته از گزارههای عرفانی و معرفتی امام اول و مورد اشارهی خطبههای طین و تطنجیه میباشد که توسط افراد ضعیفالایمان رد شده و محل اعتنا و التفات نیست چون با عقل این افراد سازگاری و همخوانی نداشته و ندارد و نخواهد داشت. خلقت نورانی ذوات مقدس اهلبیت خاتمالمرسلین یعنی حضرت محمد و علی مرتضی و فاطمهی زهرا و حسنین از یقینیات عرفان تشیع دوازدهامامی است که در عصر بعثت ابراهیم به ۹ فرزند دیگر از نسل حسین با عناوین علیبنالحسین و محمد باقر و جعفر صادق و موسی کاظم و علیبنموسی الرضا و محمد تقی و امام هادی و حسن عسگری و محمدبنالحسن المهدی (علیهمالسلام) توسعه پیدا کرد. خلقت نورانی ذوات مقدس خمس حداکثر ۷۰۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است و توسعه خلقت روحانی و برزخی فوق تا امام دوازدهم حداکثر در ۳۸۵۰ سال پیش است.
علمالاسما حضرت آدم اطلاع و آگاهی از اسامی آسمانی حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین بود. در بعثت و رسالت خلیلالله به ۹ امام دیگر توسعه یافت که مشعور عقل جنتالذات حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بود یعنی علمالاسما حضرت ابراهیم با حضرت آدم تفاوت داشت و نسخهی کاملتری نسبت به آموختههای عرفانی حضرت آدم بود از این رو شیخوخیت و سیادت ابراهیم بر آدم افزون و امام جمیع ادیان توحیدی شد. منزلت امامت ابراهیم و برتری بر صفوهالله حاصل عرفان کاملتر پدر اسرائیل، روم، فارس و عرب است. آدم توانایی فهم حقیقت محمدیه به اتمام ائمهی دوازدهگانه را نداشت چون ۹ امام دیگر از نسل حسین در زمان بعثت و رسالتاش خلق نشده بودند. به موجب عدم عرفان کامل بنابراین اطلاق شناخت اتم و اکمل توحید بر مصدر صوفیان و قطبالاقطاب اهلمعرفت یعنی آدم صفوهالله نادرست میباشد. فقدان فهم درست از توحید به معنای اثبات جهل و ثبوت باطل و شرک در معرفت دینی است. آدم و حوا به موجب عدم شمول کمال معرفتی، ادعای نادرستی در تصاحب میوهی سیب درخت ممنوعه مبنی بر حیات و سلطنت جاویدان داشته بنابراین مورد تادیب تکوینی الهی قرار گرفته و از بهشت دنیوی اخراج میشوند. ادیان توحیدی سابقهای در منطقهی خاورمیانه و شاخ آفریقا دارند چون بزرگان وحیانی ادیان فوق در این مناطق سکونت داشتند بنابراین جهت تحقیق پیرامون سابقهی معرفتی و توحیدی پیامبرانی چون آدم باید به سوابق فرهنگی و تمدنی کشورهای محدود و محصور در این ناحیهی جغرافیایی مراجعه نمود. در منطقهی خاورمیانه و شاخ آفریقا متعلق به اهلتوحید و غیرمسکون توسط یاجوجوماجوج تنها دو نقطهی سرسبز و خرم و پرآب وجود دارد:
- لبنان
- ترکیه
لبنان از دور تحقیق پیرامون محل سکونت آدم و حوا خارج است چرا که محل بعثت الیاس و برادران آن حضرت و همچنین از لحاظ معرفتی به پیش از آفرینش آدم و حوا و یا حتی خلقت نورانی ذوات مقدس خمس تعلق دارد. لبنان نام همسر زئوس از ایزدان کوه المپ میباشد که قدمتی بیش از معارف وحیانی آدم و پیامبران پس از وی دارد. تنها ناحیهی قابل بررسی بخش اروپایی ترکیه و مناطق مجاور شهرهایی مانند استانبول جهت سکونت و تداوم حیات آدم ابوالبشر میباشد. قداست آتش که شیطان به آن استدلال میکند به پیش از بعثت آدم تعلق دارد. قداست فوق میان اقوام سکایی بخشی از ادبیات و معرفت اشایی بوده است. معرفت اشایی قدمتی بیش از ظهور اشوزرتشت اسپنتمان دارد. زرتشت پیامبری از ذراری آدم و تازی است که مسلمانان به ایشان حضرت صالح (علیهالسلام) میگویند. اشوزرتشت تنها به اصلاح و تبیین توحیدی فرهنگ اشایی پرداخت و در ستایش اهورامزدا سرودههایی را مبتنی بر گزارش اهنودگات میان سکاها یا اسکیتها یا کاسپینها یا قومیت آریایی از خود به جا گذاشت که شاکلهی اوستای امروزی شد. لوگوی اشا آتش است که پیش از آفرینش صفوهالله مورد تقدیس و تحسین نیروهای انگرهمینو و تحت امر اهریمن قرار گرفته است. اکثر داستانها و روایتهای کیش بهی که به دوران پیشدادی و پیش از ظهور حضرت ذوالقرنین کوروش هخامنشی یا همان فریدون شاهنامه تعلق دارد بدون تاثیرپذیری از معرفت و ابلاغ توحیدی پیام وحیانی آدم صفوهالله اتفاق افتاده است چرا که به هیچ وجه آدم (علیهالسلام) آفریده نشده بود. داستان دیهیمی کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید از آن جمله میباشد. در تمام موارد فوق باید در نظر داشت که شاهان آریایی از اجنه محسوب شده و ذاتی آتشین دارند. قداست آتش پس از بعثت آدم و آزمایش هابیل و قابیل به هبه و هدیهی الهی به فرزندان قابیل و احفادش مانند قائن منتقل شد که بنمایهی قبالا یا قابالا یا کبالا یا کابالا را به وجود آورد. تنها جن باستانی و پیشدادی کیش بهی که به تعالیم انگرهمینوی قداست ذاتی آتش پشت کرد جمشید است بنابراین بنا به استدلال کلامی و دینی دشمن دشمن دوست مومن توسط حضرت ذوالقرنین کوروش هخامنشی از ثقلین توحیدی و مورد تایید ادیان ابراهیمی لحاظ گردید، همچنان که پایتخت هخامنشیان پارسه یا پرسپولیس تداوم دیهیمی جمشید خوانده شده و تختجمشید نام دارد.
نتیجه: بنا به استدلالات میتولوژیک و اساطیری فوق حضرت جمشید از امشاسپندان سپنتامینو و مورد تایید و تصدیق ادیان ابراهیمی تلقی میگردد.